نام من خالده جرار است.
هر آنچه که از آزادی آموختم در زندان آموختم،
و در تمام زندگیم
به هر کران که چشم دوختم زندان را دیدم.
زندان من پر از زندانیانی بود
که جز اشک و حسرت نصیبی نداشتند
و زندانبانان من با جلیقه های ضدگلوله بر تن
هر روز با پتک سنگین مدارا بر فرقمان می کوبیدند.
اینک من از بندی تنگ و تاریک
به بندی بزرگتر و روشنتر منتقل شده ام
و نام تو را گره کرده در مشتم
و بر شانه های سترگ یارانم
ایستاده فریاد می زنم
ای آزادی
که خاک تشنه این زندان سال ها بیمناک مرگ تو در این دیار از یادرفته است.
من خالده جرار هستم
و نام من با نام سرخ تو همواره در پیوند خواهد ماند
ای موعود اورشلیم
ای آزادی.