سنت ترجمه در مجارستان (بخش نخست)

بهمن بلوک نخجیری
اندازه قلم

مهاجرت قبایل مجار در حدود قرن شش میلادی در منطقه ولگا-کاما آغاز شد و تا زمان فتح کوه های کارپات و استقرار آن ها در سال 896 ادامه یافت. منشاء برخی لغات وارد شده در این زبان بیانگر اقوامی است، که با آن ها برخورد و مراوده داشته اند. برای نمونه کلمه sajt (پنیر) ریشه ولگایی-ترکی دارد یا کلمه asszony (زن) از ایرانیان ساکن قفقاز شمالی وام گرفته شده و کلمه barát (راهب) اصالتاً روسی است. مجارها زبان خود را Magyar (ماجار) می نامند. مجاری مهمترین زبان شاخه ایغور خانواده زبان های فینوایغور به شمار می رود و گویشوران آن در مجارستان و برخی کشورهای همسایه مانند رومانی، جمهوری چک، اسلواکی و یوگوسلاوی سابق زندگی می کنند.

قرون وسطی

سن استفان اول یا به قول مجارها سن ایشتوَن در قرون وسطی (997-1038) نخستین پادشاه مجارستان به شمار می رود. او برای حفظ استقلال کشورش از قدرت های غربی (آلمان و رم) و شرقی (امپراطوری بیزانس) با کلیسا پیمان بست و در روز کریسمس سال 1000 با تاج اهدایی پاپ سیلوستر دوم تاجگذاری نمود. پایبندی ایشتون به دین مسیحیت و ترویج این دین در کشورش موجب شد، که وی در سال 1083 به عنوان قدیس شناخته شود. لاتین یا به عبارت دیگر زبان مشترک جامعه مسیحی (Respublica Christiana) به زبان رسمی پادشاهی مجارستان تبدیل شد. تمام دستورات، احکام، اسناد، دستورالعمل ها، وقایع نامه ها و یادداشت ها به زبان لاتین بود و هیچ ترجمه ای به زبان مجاری یا زبان های اقلیت انجام نمی گرفت. قدیمی ترین متون شناخته شده در مجارستان اما ترجمه های تحت اللفظی هستند. «سخنرانی مراسم تدفین» (حدود 1195) که به همراه متن اصلی آن به زبان لاتین پیدا شد، ترجمه ای آزاد و موزون از یک روحانی گمنام است. ترجمه شعری از جفروی برتویل (حدود 1280) به زبان لاتین در سال 1300 یافت شد، که توسط یک راهب دومینیکن مجار در ایتالیا به تحریر درآمده بود. در واقع اکثر متون ادبی مجاری از قرن یازده تا شانزده شامل ترجمه هایی از لاتین هستند، برای نمونه افسانه سن فرانچسکو آسیزی (حدود 1370). بخش های متعددی از اسناد مرتبط با اهدائیات و گواهی نامه ها نیز یافت شدند، که توسط افراد ناشناس از لاتین و یونانی برگردانده شده بودند. زندگی نامه اسکندر مقدونی نوشته شده در قرن سوم توسط نویسنده مشهور به شبه کالیستنس (به دلیل تحت تاثیر کالیستنس (حدود 370-27 پیش از میلاد) بودن) از یونانی ترجمه شد. برخی منظومه های عامیانه ظاهراً تحت تاثیر زبان فرانسوی بودند. ترجمه افسانه طلایی اثر جاکوبوس وراجین (حدود 1298) در اواخر دوران قرون وسطی در مجارستان بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

ترجمه انجیل

انجیل در طول مراسم کلیسا از آغاز قرن دوازدهم به زبان مجاری خوانده می شد. بخش هایی از انجیل هوس (یان هوس، تجدیدنظرطلب مذهبی اهل بوهمیا و شهید) پس از سال 1430 توسط دو کشیش تحصیل کرده در پراگ، یعنی شهری که یان هوس در آن به تدریس در دانشگاه و تبلیغ مسیحیت می پرداخت، ترجمه شد. ترجمه های کامل ولگاته یعنی نسخه کتاب عهد عتیق و عهد جدید سن ژروم در قرن چهارم به ترتیب توسط یک پروتستان به نام گشپر کرولی (حدود 1530-91) در سال 1590 و یک کاتولیک به نام جرجی کلدی (حدود 1530-1634) در سال 1626 صورت گرفت، که هر دو بارها بازبینی و تجدید چاپ شدند. در حال حاضر ترجمه های انجام شده از زبان های عبری و یونانی موجود می باشد. ترجمه نسخه عبری تورات و هفتارا در سال 1939 منتشر و در سال 1984 تجدید چاپ گردید. برخی متون مذهبی ترجمه شده از لاتین به مجاری برای راهبه ها در قرون پانزده و شانزده یافت شدند، که در میانشان Érdy Codex (1527) غنی ترین مجموعه افسانه های مجاری آن دوران به شمار می رود.

قرون شانزده و هفده

پادشاهی مجارستان تا پایان قرن پانزدهم قدرتی بزرگ با فرهنگی غنی و پذیرا باقی ماند. عثمانی ها پس از فتح قسطنطنیه در سال 1453 به شبه جزیره بالکان هجوم آوردند و در نهایت در سال 1526 موفق به شکست مجارها و بوهمیایی ها در نبرد موهَچ شدند. بدین ترتیب مجارستان به سه بخش تقسیم شد: بخش اصلی و مرکزی تحت حاکمیت ترک ها، بخش غربی و شمالی تحت حاکمیت هابزبورگی ها و بخش شرقی تحت حاکمیت شاهزاده های ترانسیلوانیا. زبان مجاری به تنها پیوند میان مجارها در این سه بخش تبدیل شد. ادبیات چه به زبان اصلی و چه ترجمه در سایه مباحثات میان کاتولیک ها و پروتستان ها شکوفا گردید. علاوه براین ترجمه هایی از متون غیرادبی و اکثراً مذهبی ظهور کردند، که البته هیچ اثری از آن ها برجای نمانده است. این شکوفایی نه نتیجه برنامه ریزی ملی بلکه مرهون بلندپروازی ها و علاقه شخصی مترجمان به مسایل ادبی، مذهبی و فلسفی بود. برخی از مهمترین آثار ترجمه شده در این دوره عبارت بودند از: افسانه های اسوپ توسط گَبور پشتی در سال 1536 و گَشپَر هلتای در سال 1566، الکترای سوفوکل توسط پیتر بورنمیسا در سال 1558، آماریلی کاستلتی توسط بَلینت بالاشی از ایتالیایی در سال 1588 و جِفت جرج بوخانان توسط بالاشی از لاتین در سال 1589. نسخه بسیار برجسته سرو روحانی معروف مارتین لوتر توسط یک شاعر پروتستان گمنام به زبان مجاری ترجمه شد، که تاریخ آن به قرن شانزدهم برمی گردد. مزامیر نیز به صورت منظوم توسط ایشتوَن سِکِلی (1548) و آلبرت سنتسی مولنَر )1607) ترجمه شدند. مترجم دوم کتاب را از ترجمه فرانسوی کلمان مارو و تئودور بزای سوییسی ترجمه کرد. از طرف دیگر کاردینال پیتر پَزمَنی کاتولیک (1570-1637) یکی از برجسته ترین اصلاح کنندگان سبک زبان مجاری به شمار می رفت. او به عنوان یک مبلغ، نویسنده و مترجم و شخصیت شناخته شده اصلاحات کاتولیک کتاب «تقلید مسیح» (Imitation of Christ) اثر توماس کِمپیس را در سال 1624 ترجمه کرد. اصل راهبردی پَزمَنی در تلاش برای تغییر سبک نثر مجاری این بود، که در ترجمه هر کلمه باید به روانی قلم یک نویسنده مجار به زبان مجاری باشد.

عصر روشنگری

ماریا ترشا (1717-1780) امپراطور مجارستان (با تاجگذاری براساس قانون اساسی) و دوشس اعظم اتریش (1740-1780) بود و و یک گارد سلطنتی متشکل از نجیب زادگان مجار تشکیل داد. این دوره همزمان با اعلامیه استقلال امریکای شمالی بود، که پیش زمینه اعلامیه حقوق بشر و حقوق شهروندی در فرانسه و همراه با جایگزینی باورهای دگم با تحقیقات علمی خردگرایانه در تمام عرصه های دانش به شمار می رفت. افراد متعددی از گارد سلطنتی ماریا ترشا شاعر بودند، آشنایی خوبی با زبان های خارجی داشتند و به آرمان های روشنگری بسیار علاقه مند بودند. آن ها با ترجمه آثار ادبی غربی در صدد اشاعه این آرمان ها در مجارستان برآمدند. بدین ترتیب به حرفه ای برای مجارها تبدیل شد و ایده ها و سبک های مختلف در آثار ترجمه شده به ادبیات بومی غنا بخشید. سال 1772 در تاریخ ادبیات مجار به آغاز عصر جدید مشهور است. در این سال «تراژدی آگیش» اثر جورج بِشِنیِی با اقتباس از یک نمایشنامه گمنام فرانسوی براساس «مقاله ای در باب انسان» پاپ الکساندر به زبان فرانسوی منتشر شد. این اثر به همراه نسخه «داستان ها»ی ژان فرانسوا مارمونتل در کتاب شَندور بَروچی (1775) و بسیاری آثار دیگر که برخی از آن ها توسط اعضای گارد سلطنتی نوشته یا ترجمه شده بودند، هسته ای را تشکیل دادند، که بعدها مکتب فرانسوی نام گرفت. یوسف پِچِلی (1750-1792) یک کشیش کالوینیست نیز به ترجمه تعداد زیادی از آثار نویسندگان فرانسوی مانند ولتر (برای مثال «زئیر» در سال 1784 و «هنریاد» در سال 1786) و «افکار شبانه» ادوارد یانگ در سال 1787 پرداخت. مکتب دیگری که توسط یِشوییت دَوید باروتی سابو بنا نهاده شد، روی ترجمه آثار کلاسیک لاتین به زبان مجاری متمرکز بود. او اِنئید ویرژیل (1810-1813) و بخش هایی از «بهشت گمشده» جان میلتون را از لاتین ترجمه کرد. با ترجمه های سابو و بِنِدِک ویراگ دوره پرافتخار شعر هوراس در مجارستان آغاز شد و همین ترجمه ها الهام بخش دنیل برسِنیی قصیده سرا (1776-1836) بودند. جریان بی وقفه ترجمه شعر هوراس تا قرن بیستم ادامه یافت. این ترجمه ها در سال 1935 در کتاب «هوراس ما» (Horatius Noster) به ویراستاری ایمره ترنچنیی والدآپفل گردآوری شدند. آن ها همچنین در کتاب «آثار کامل هوراس» (Opera Omnia) به ویراستاری گَبور دِوِچِری در سال 1961 گنجانده شده اند. از دیگر مترجمان سرشناس مکتب لاتین می توان به میکلوش رِوای و یوسف رَینیش اشاره کرد. در میان آثار آلمانی مهم این دوره می توان از «هجو اِنئید» آلویس بلوماوئر و نمایشنامه های آوگوست فون کوتسبو نام برد، که به صورت اقتباسی ترجمه شده اند. فِرِنتس کازینچی (1759-1831) یکی از مهمترین مترجمان ادبیات آلمانی در این دوره بود. او یکی از پیشگامان اصلاحات زبان مجاری و شخصیت مرکزی صحنه ادبیات ملی به مدت نیم قرن به شمار می رفت. کازینچی فعالیت خود را در سال 1788 با ترجمه قصاید کوتاه شاعر سوییسی سالومون گسنر آغاز کرد و در سال 1794 به خاطر عضویت در گروه ژاکوبن ها دستگیر شد. تا آن زمان او توانسته بود سیزده نمایشنامه و آثار متعددی از لسینگ و گوته را ترجمه کند.  

Download PDF (Turul-01)